اشعار زیبای علیرضا اذر
يكشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۸، ۰۲:۰۱ ب.ظ
توی تنهاییِ خودم بودم ...
یک نفر آمد و سلامی کرد
توی این شهرِ خالی از مردم ...
یک نفر داشت کودتا می کرد
یک نفر داشت زیر خاکستر
آتشی تازه دست و پا می کرد
من به تنهاییِ خودم مومن ...
یک نفر داشت کودتا می کرد
یک نفر مثل من پُر از خود شد
یک نفر مثل زن پُر از زن شد
از همان جاده ای که آمد رفت
رفت و اندوه برنگشتن شد ...
| علیرضا اذر |
مطالب مرتبط ؛ بیوگرافی و تصاویر خصوصی از علیرضا اذر